دسته‌ها
دسته‌بندی نشده

نقش آموزشی رسانه ها در سوگواری در تنهایی

تهران-ایرنا_جدید بودن ویروس کرونا و سرعت بالای ابتلای آن باعث شده تا بیشتر مردم به خاطر ترس از مواجهه با بیماری روزهای خود را در تنهایی بگذرانند. از طرفی دیگر کرونا تجربه سوگواری در تنهایی را بسیار افزایش داده که بسیاری از روانشناسان و اهالی ارتباطات نسبت به این نوع عزاداری هشدارهای جدی داده اند. در این میان آنچه به نظر مهم است برخورد رسانه با بازماندگان کرونایی و نحوه سوگواری آنان است.


حمزه علیمرادی، روانشناس و روان درمانگر با بیان اینکه سوگ فرایندی است که برای هر انسانی به عنوان یک مرحله از زندگی پیش می آید، می گوید: رسانه ها باید فرایند رشد را توضیح دهند، سواد هیجانی را بالا ببرند، درباره سوگ و تجربه گری سوگ و هیجانات صحبت کنند. با این اقدامات جامعه ساده تر، راحت تر و پخته تر با فرایند سوگ عزیزان روبه رو می شود.


علیمرادی در ابتدا به تعریف سوگ می پردازد و به شفقنا رسانه می گوید: سوگ فرایندی است که برای هر انسانی به عنوان یک مرحله از زندگی پیش می آید. به عبارتی ما حتماً در زندگی خود شاهد مرگ عزیزانمان خواهیم بود. یعنی هیچ انسانی نیست که سوگ را تجربه نکند و آیه《کلّ نفس ذائقه الموت》 هم به این اشاره دارد که همه می میریم. در نتیجه شاهد مرگ عزیزانمان هم خواهیم بود. همانطور که از کودکی به بزرگسالی می رسیم، مرگ هم مرحله ای از زندگی است. ولی متاسفانه در فرهنگ ما مرگ را به صورت یک فاجعه درنظر می گیرند. چون نیستی است و چیزی درباره آن نمی دانیم، ترسناک به نظر می رسد. بنابراین مرگ به عنوان یک مرحله زندگی باید به عنوان یک الگوی تربیتی به کودکان آموزش داده شود تا اگر در بزرگسالی و یا حتی کودکی با مرگ عزیزی مواجه شدند، پذیرش بهتری داشته باشند. چون بزرگسالانی که هنوز مرگ را به عنوان یک مرحله نپذیرفته اند، دچار یکسری تنش ها می شوند و حتی نمی توانند خبر مرگ عزیزی را به فرزندانشان بدهند، چراکه برای خودشان هم قابل پذیرش نیست.



این روان درمانگر با بیان اینکه سوگ عزیزان برای هر آدمی می تواند شوک بزرگی باشد به همین دلیل قبل از اینکه خودمان یا فرزندانمان آن را تجربه کنیم باید درباره اش صحبت کنیم. او توضیح می دهد: بعد از فوت عزیزی نیازمند این هستیم تا مرگ را به عنوان یک مرحله درنظر بگیریم. یعنی باید سوگواری ناشی از مرگ عزیزانمان را تجربه کنیم و ممکن است به دلیل شیوع یک بیماری این مسئله زیادتر شود. به نظر من به جای از بین بردن غم سوگ و سوگواری باید به فکر این باشیم که چگونه سوگواری و غم آن را تجربه کنیم. چون مغز ما به دلیل ساختارهای ژنتیکی اش به ما این توانایی را داده تا آن را تحمل کنیم. یعنی همه ما از لحاظ ژنتیکی و زیستی با این توانایی به دنیا می آییم که همه عزیزانمان را از دست دهیم. یعنی هیچ مغزی نیست که این را تحمل نکند. ولی چه چیزی باعث می شود که سوگ عزیزان برایمان سخت و فاجعه بار باشد؟ در پاسخ باید بگویم، تصورمان از مرگ بیشتر از آن چیزی است که هست. یعنی وقتی مرگ را فاجعه بارتر و سخت تر از حالت معمولش می دانیم، طبیعتاً مغز برای فرار از تجربه آن هرکاری می کند.


با این اوصاف رسانه چگونه می تواند این سوگ را تسلی دهد؟ علیمرادی پاسخ می دهد: باید بگویم این تصور که غم را از بین ببریم، غیر علمی است چون باید غمگین باشی و سوگ را تجربه کنی. وقتی نمی خواهی آن را تجربه کنی، فرار می کنی. این نگرش که هیجانات یا احساسات را کنار بگذاریم کلمه ای غلط است. چون غیر علمی و غیر واقعی است. به عبارتی فردی که در زمان مرگ عزیزانش در گذشته گریه نکرده، الان بیشتر از افرادی ناراحت است که در زمان اصلی گریه کرده اند. به همین دلیل رسانه می تواند در برنامه هایش این جملات و نکات را توضیح دهد. اینکه سوگ و سوگواری مرحله ای از زندگی است که هرکس با آن روبه رو می شود. نه اینکه بگوییم «شتری است که در خانه همه می خوابد».


او ادامه می دهد: رسانه اول باید فرایند رشد یک انسان را از عمل لقاح یا شکل گیری نطفه تا مرگش را توضیح دهد و حتی گفته شود در مورد مرگ ما چیزی به نام مشاهده نداشتیم. بلکه آنچه هست براساس دینمان و یا باورهایمان است. ولی چیزی که قابل مشاهده است، این است که باید این مراحل را بگذرانیم و طی کردن این مراحل یکی از وظایف هر انسانی است.


علیمرادی توضیح می دهد: رسانه ها اول می توانند در مورد مراحل رشد و بعد سواد هیجانی صحبت کنند. اینکه چرا بعضی ها در سوگ عزیزانشان احساس شرم دارند و بعضی ها احساس گناه و تفاوت این دو باید گفته شود. متاسفانه سواد هیجانی ما ایرانی ها در حد دو کلمه (ناراحتم و راحتم) است. درحالی که ناراحتی اصلا هیجان و حس نیست و ما انواع ناراحتی داریم. پس هرکدام باید جدا توضیح داده شوند. بنابراین رسانه ها باید اول فرایند رشد را توضیح دهند، سواد هیجانی را بالا ببرند، درباره سوگ و تجربه گری سوگ و هیجانات صحبت کنند.


این روان درمانگر تاکید می کند: بهترین پدر و مادر کسانی هستند  که به فرزندانشان یاد می دهند؛ هیجانات آرام آرام شکل می گیرند و آرام آرام از بین می روند. این درحالی است که ما از هیجان می ترسیم. وقتی غمی پیش می آید می گوییم «خدا به تو رحم کند» این درحالی است که همه مردم هیجانات بخصوص سوگ را تجربه می کنند ولی ما برای به دست آوردن محبت طرف مقابلمان، با این جمله او را می ترسانیم. این درحالی است که هیجان یک موهبت انسانی و قابل پیش بینی است. هیچ انسانی نیست که در طول هفته یا روزانه به این فکر نکند که امکان دارد عزیزانش را از دهد. پس اگر رسانه درباره همه این مراحل صحبت کند، جامعه ساده تر، راحت تر و پخته تر با فرایند سوگ مواجه می شود. متاسفانه تجربه سوگ در کشور ما خیلی دردناک است درحالی که این یک مرحله است.


کدام رسانه دامنه نفوذ و ضریب اهمیت آن در چنین مواقعی زیاد و اثر گذار است؟ علیمرادی پاسخ می دهد: رسانه ای موفق تر است که مخاطب و استفاده کننده اش در شکلگیری برنامه ها و تولید محتوایش موثر باشد. ما اینستاگرام را دوست داریم، چون محتوای آن را خودمان ساختیم. حتی با فالو کردن و یا عدم فالو کردن کسی، انتخاب می کنیم که مطالب و سلیقه های او برایمان بیاید. به همین دلیل من معتقدم شبکه های مجازی و رسانه های برخط یا آنلاین قوی ترین هستند. یا حتی شبکه های تلویزیونی ای مخاطب بیشتری دارند که سازندگان محتوایی آن ها مردم باشند.